خسته از اعتماد های شکسته

  سعی میکنم دردمو به کسی نگم اما وقتی با کسی میحرفم مگه این دل میتونه دردشو نگه داره و گرینه نکنه این  دله صاف و ساده و شکننده که فک کنم  دیگه خورد شده باشه وقتی  هم خورد شده دیگه  صاف و ساده نیست  پر از تکه های لب تیزه که هر لحظه تکون بخوری یک جایی رو زخم میکنه  که باعث گریه و درد هستش  دیگه هم نمیذارم کسی بیاد  اون رو جمع کنه و مرحمش باش اخه بدترش میکنه 

+نوشته شده در پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:دل ، کسی ، خورد ، اسیب، درد ، ,ساعت15:53توسط محمد صالح | |